س 772: اگر فردى به سبب برخى از مشکلات تا اذان صبح بر جنابت باقى بماند آیا روزه گرفتن در آن روز براى او جایز است؟
ج: در غیر ماه رمضان و قضاى آن اشکال ندارد، ولى نسبت به روزه ماه رمضان و قضاى آن، اگر معذور از غسل است، تیمم کردن بر او واجب است و اگر تیمم هم نکند، روزهاش صحیح نیست.
س 773: اگر شخصى در حال جنابت چند روز روزه بگیرد و نداند که طهارت از جنابت شرط صحّت روزه است، آیا کفّاره روزههایى که در حال جنابت گرفته بر او واجب است یا اینکه قضاى آنها کافى است؟
ج: در فرض مرقوم قضا کفایت مىکند.
س 774: آیا جایز است شخص جنب بعد از طلوع آفتاب غسل جنابت نماید و روزه قضا یا مستحب بگیرد؟
ج: اگر عمداً تا طلوع فجر بر جنابت باقى بماند، روزه ماه رمضان و قضاى آن از او صحیح نیست، ولى اقوى صحّت روزههاى دیگر بهخصوص روزه مستحبى است.
س 775: شخصى در ماه رمضان در جایى مهمان شد و شب را در آن منزل خوابید و در نیمههاى شب محتلم گردید و چون مهمان بود و با خود لباسى نداشت، براى فرار از روزه، تصمیم گرفت بعد از طلوع فجر مسافرت نماید، لذا بعد از طلوع فجر بدون اینکه چیزى بخورد به قصد مسافرت، حرکت نمود. سؤال این است که آیا قصد سفر توسط او موجب سقوط کفّاره هست یا خیر؟
ج: اگر با حالت جنابت از خواب بیدار شود و علم به جنب بودن خود داشته باشد و قبل از فجر اقدام به غسل یا تیمم نکند، مجرد قصد سفر در شب و یا مسافرت در روز براى سقوط کفّاره از او کافى نیست.
س 776: کسى که آب در اختیار ندارد و یا به دلیل عذرهاى دیگر غیر از تنگى وقت نمىتواند غسل جنابت بکند، آیا جایز است عمداً خود را در شبهاى ماه مبارک رمضان جنب کند؟
ج: اگر وظیفه او تیمم باشد و بعد از اینکه خود را جنب کرده، وقت کافى براى تیمم داشته باشد، این کار براى وى جایز است.
س 777: شخصى در ماه مبارک رمضان قبل از اذان صبح بیدار شده و متوجه محتلم شدن خود نشده و دوباره خوابیده و در اثناى اذان صبح بیدار شده و علم به جنابت خود پیدا مىکند و یقین دارد که احتلامش قبل از اذان صبح بوده است، روزه او چه حکمى دارد؟
ج: اگر پیش از اذان صبح متوجه احتلام خود نشده است، روزهاش صحیح است.
س 778: اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از اذان صبح بیدار شود و ببیند که محتلم شده است و دوباره پیش از اذان صبح به امید اینکه براى غسل کردن بیدار مىشود بخوابد و تا بعد از طلوع آفتاب در خواب بماند و غسل خود را تا اذان ظهر به تأخیر بیندازد و بعد از اذان ظهر غسل کرده و نماز ظهر و عصر بخواند، روزه آن روز او چه حکمى دارد؟
ج: در فرض سؤال که خوابِ اول است روزهاش صحیح است ولى اگر دوباره خوابید و تا صبح بیدار نشد باید قضاى آن روز را بجا آورد.
س 779: اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از فجر شک کند که محتلم شده یا نه، ولى به شک خود اعتنا نکند و دوباره بخوابد و بعد از اذان صبح بیدار شود و متوجه گردد که قبل از طلوع فجر محتلم شده است، چه حکمى دارد؟
ج: اگر بعد از بیدارى اول اثرى از احتلام در خود مشاهده نکند، بلکه فقط احتمال آن را بدهد و چیزى بر او کشف نشود و تا بعد از اذان بخوابد، روزهاش صحیح است، هرچند بعد از آن معلوم شود که احتلام او مربوط به قبل از اذان صبح است.
س 780: اگر شخصى در ماه مبارک رمضان با آب نجس غسل کند و بعد از یک هفته متوجه شود که آن آب نجس بوده است، نماز و روزه او در این مدت چه حکمى دارد؟
نمازش باطل و قضاى آن واجب است، ولى روزههاى او محکوم به صحّت است.
س 781: شخصى مبتلا به بیمارى بیرون آمدن مستمر قطرات بول بهصورت موقت است، یعنى بعد از بول کردن، به مدت یک ساعت یا بیشتر قطرات آن از او خارج مىگردد. با توجه به اینکه وى در بعضى از شبها جنب شده و گاهى یک ساعت
قبل از اذان بیدار مىشود و احتمال مىدهد که بعد از آن منى با قطرات بول خارج شود، نسبت به روزهاش چه تکلیفى دارد؟ وظیفه او براى اینکه با طهارت داخل وقت شود، چیست؟
ج: اگر قبل از اذان صبح، غسل جنابت و یا تیمم بدل از آن انجام داده، روزه او صحیح است، هرچند بعد از آن بدون اختیار از او منى خارج شود.
س 782: اگر شخصى قبل از اذان صبح یا بعد از آن بخوابد و در خواب جنب شده و بعد از اذان بیدار شود، چه مدتى براى غسل کردن وقت دارد؟
ج: در فرض سؤال، جنابت به روزه آن روز او ضرر نمىزند، ولى واجب است که براى نماز غسل کند و مىتواند غسل را تا وقت نماز به تأخیر بیندازد.
س 783: اگر غسل جنابت براى روزه ماه رمضان یا روزههاى دیگر فراموش شود و در اثناء روز به یاد انسان بیفتد، چه حکمى دارد؟
ج: اگر در روزه ماه رمضان غسل جنابت را در شب تا طلوع فجر فراموش کند و با حالت جنابت صبح نماید، روزهاش باطل است و احوط این است که قضاى روزه ماه رمضان هم در این حکم به آن ملحق شود. ولى در سایر روزهها، روزه بر اثر آن باطل نمىشود.
س 784: حکم کسى که با آمیزش جنسى حرام یا استمناء یا خوردن و نوشیدن حرام روزه خود را در ماه رمضان باطل نموده چیست؟
ج: در فرض مرقوم باید شصت روز روزه بگیرد و یا شصت مسکین را اطعام نماید و احتیاط مستحب آن است که هر دو را انجام دهد.
س 785: اگر مکلّف علم داشته باشد به اینکه استمناء روزه را باطل مىکند، ولى عمداً آن را انجام دهد، آیا کفّاره جمع بر او واجب مىشود؟
ج: اگر عمداً استمناء کند و منى هم از او خارج شود، کفّاره جمع بر او واجب نمىشود لکن احتیاط مستحب آن است که کفّاره جمع بپردازد.
س 786: در ماه مبارک رمضان بدون وجود هیچیک از آثار استمناء فقط بر اثر حالتى که هنگام مکالمه تلفنى با یک زن نامحرم در خود احساس کردم مایع منى از من خارج شد، با توجه به اینکه مکالمه با او به قصد لذت نبوده، خواهشمندم لطف نموده و به سؤالات من پاسخ فرمایید، آیا روزهام باطل است یا خیر؟ در صورت بطلان، آیا کفّاره هم بر من واجب است یا خیر؟
ج: اگر خروج منى بر اثر صحبت با یک زن جزء عادتهاى قبلى شما نبوده و بهطور غیرارادى از شما خارج شده است، موجب بطلان روزه نمىشود و چیزى هم بر اثر آن بر شما واجب نیست.
س 787: شخصى چندین سال عادت به استمناء در ماه رمضان و غیر آن داشته است، نماز و روزه او چه حکمى دارد؟
ج: استمناء مطلقاً حرام است و اگر منجر به خروج منى شود، موجب غسل جنابت هم مىشود، و اگر این عمل در حال روزه در روز ماه رمضان صورت بگیرد، در حکم افطار عمدى با حرام است، و اگر نماز و روزه را با حالت جنابت و بدون غسل و تیمم انجام دهد، نماز و روزهاش باطل و قضاى آنها واجب است.
س 788: آیا استمناء توسط همسر، حکم استمناء حرام را دارد؟
ج: این کار، از موارد استمناء حرام نیست.
س 789: آیا جایز است شخص مجرد در صورتى که پزشک منى او را براى آزمایش بخواهد و راه دیگرى هم براى خارج کردن منى نداشته باشد، استمناء نماید؟
ج: اگر معالجه متوقف بر آن باشد، اشکال ندارد.
س 790: بعضى از مراکز پزشکى براى انجام آزمایشهاى پزشکى بر روى منى از انسان مىخواهند که استمناء کند تا معلوم شود که وى قادر بر بچهدار شدن هست یا خیر، آیا استمناء براى او جایز است.
ج: استمناء جایز نیست، هرچند براى تشخیص قدرت وى بر بچهدار شدن باشد، مگر آنکه ضرورتى ایجاب کند.
س 791: تخیّل به قصد برانگیختن شهوت در دو صورت زیر چه حکمى دارد؟
الف: تخیّل همسر
ب: تخیّل زن اجنبى
ج: در فرض اول در صورتى که حرامى مانند انزال بر آن مترتّب نشود، اشکالى ندارد و در فرض دوّم، احتیاط در ترک آن است.
س 792: شخصى در ابتداى سن بلوغ روزه مىگرفته، ولى در اثناء روزه استمناء نموده و جنب شده و به همین صورت چند روز روزه گرفته است، در حالى که جهل داشته به اینکه براى روزه گرفتن تطهیر از جنابت واجب است. آیا قضاى روزههاى آن روزها کافى است یا اینکه تکلیف دیگرى دارد؟
ج: در فرض سؤال، قضا و بنا بر احتیاط واجب کفّاره بر او واجب است.
س 793: شخص روزهدارى در ماه رمضان به صحنه شهوت انگیزى نگاه کرده و جنب شده است. آیا با این کار روزهاش باطل مىشود؟
ج: اگر نگاهکردن او به قصد انزال بوده و یا مىدانسته که اگر به آن منظره نگاه کند، جنب مىشود و یا عادت او بر این بوده است و در عین حال عمداً نگاه کرده و جنب شده، حکم جنابت عمدى را دارد یعنى هم قضاء بر عهده او مىباشد و هم کفّاره.
س 794: انسان روزه دارى که در یک روز بیش از یکبار کارى که روزه را باطل مىکند انجام دهد وظیفهاش چیست؟
ج: فقط یک کفّاره بر او واجب مىشود، بلى اگر این کار آمیزش جنسى یا استمناء باشد احتیاط واجب آن است که بعدد دفعات آمیزش جنسى یا استمناء کفّاره بدهد.
س 745: آیا روزه گرفتن بر زن باردارى که نمىداند روزه براى جنین او ضرر دارد یا خیر، واجب است؟
ج: اگر بر اثر روزه، خوف ضرر بر جنین داشته باشد و خوف وى هم داراى منشأ عقلایى باشد، افطار بر او واجب است و در غیر این صورت واجب است که روزه بگیرد.
س 746: زنى که کودک خود را شیر مىداده و باردار هم بوده و در همان حال روزه ماه رمضان را هم گرفته است، و هنگام زایمان فرزندش مرده به دنیا آمد، اگر از ابتدا احتمال ضرر را مىداده و در عین حال روزه گرفته است:
ج: اگر با وجود خوف از ضررى که داراى منشأ عقلایى است، روزه گرفته باشد و یا بعداً برایش معلوم شود که روزه براى وى یا براى جنیناش ضرر داشته، روزهاش صحیح نیست و قضاى آن بر او واجب است، ولى ثبوت دیه جنین متوقف بر این است که ثابت شود فوت جنین مستند به روزه گرفتن وى است.
س 747: من به لطف خداوند متعال داراى فرزندى هستم که شیرخوار است. ان شاء الله تعالى بزودى ماه مبارک رمضان فرا خواهد رسید. در حال حاضر مىتوانم روزه بگیرم ولى در صورت روزه گرفتن، شیرم خشک خواهد شد. با توجه به اینکه داراى بنیه ضعیفى هستم و کودکم هر ده دقیقه شیر مىخواهد، چه وظیفهاى دارم؟
ج: اگر به دلیل کم یا خشک شدن شیرتان بر اثر روزه، خوف ضرر بر طفل خود داشته باشید، روزهتان را افطار کنید، ولى براى هر روزى باید یک مدّ طعام به فقیر بدهید و قضاى روزه را هم بعداً بجا آورید.
س 748: بعضى از پزشکان که به مسائل شرعى ملتزم نیستند، بیماران را از روزه گرفتن به دلیل ضرر داشتن منع مىکنند، آیا گفته این پزشکان حجت است یا خیر؟
ج: اگر پزشک امین نباشد و گفته او هم اطمینان آور نباشد و باعث خوف ضرر نشود، گفته او اعتبارى ندارد و در غیر این صورت نباید روزه بگیرد.
س 749: مادرم تقریباً سیزده سال بیمار بود و به همین دلیل نمىتوانست روزه بگیرد. من دقیقاً اطلاع دارم که علت روزه نگرفتن او احتیاج به مصرف دارو بوده است، امیدواریم ما را راهنمایى فرمایید که آیا قضاى روزهها بر او واجب است؟
ج: اگر ناتوانى او از روزه گرفتن بر اثر بیمارى بوده، قضا ندارد.
س 750: من بر اثر ضعف جسمانى از ابتداى سن بلوغ تا دوازده سالگى روزه نگرفتهام، در حال حاضر چه تکلیفى دارم؟
ج: واجب است روزههایى را که در ماه مبارک رمضان نگرفتهاید با اینکه به سنّ تکلیف رسیده بودید، قضا کنید، و اگر افطار روزه ماه رمضان عمدى و اختیارى و بدون عذر شرعى بوده، کفّاره هم بر شما واجب است.
س 751: چشم پزشک مرا از روزه گرفتن منع کرده و گفته است که به علت ناراحتى چشم به هیچ وجه نباید روزه بگیرم، ولى من به گفته او توجه نکرده و شروع به روزه گرفتن کردم که باعث بروز مشکلاتى براى من در اثناى ماه رمضان شد. بهطورى که در بعضى از روزها هنگام عصر احساس ناراحتى مىکنم، لذا متحیّر و مردّد هستم بین اینکه روزه نگیرم و یا ناراحتىام را تحمل کرده و روزه را تا غروب ادامه دهم. سؤال این است که آیا اصولاً روزه گرفتن بر من واجب است؟ و در روزهایى که روزه مىگیرم و نمىدانم قدرت ادامه آن را تا غروب دارم یا نه، آیا روزهام را ادامه دهم؟ و نیت من چگونه باید باشد؟
ج: اگر از گفته پزشک متدیّن و امین اطمینان حاصل کنید که روزه براى چشم شما ضرر دارد و یا خوف ضرر داشته باشید، روزه گرفتن براى شما واجب نبوده و بلکه جایز هم نیست، و با خوف ضرر نیت روزه صحیح نیست و در صورت عدم خوف ضرر نیت روزه اشکال ندارد، ولى صحّت روزه متوقف بر این است که براى شما واقعاً ضرر نداشته باشد.
س 752: من از عینک طبى استفاده مىکنم و در حال حاضر چشمانم بسیار ضعیف است. هنگامى که به پزشک مراجعه کردم به من گفت که اگر براى تقویت چشمانم تلاش نکنم، ضعیفتر خواهند شد، بنا بر این اگر از روزه ماه رمضان معذور باشم، چه وظیفهاى دارم؟
ج: اگر روزه براى چشمان شما ضرر دارد، واجب نیست روزه بگیرید، بلکه واجب است افطار کنید و اگر بیمارى شما تا ماه رمضان آینده استمرار پیدا کرد، قضاى روزه بر شما واجب نیست، ولى واجب است که عوض هر روز یک مدّ طعام به فقیر بدهید.
س 753: مادرم به بیمارى شدیدى مبتلاست و پدرم نیز از ضعف جسمانى رنج مىبرد و در عین حال هر دو روزه مىگیرند که گاهى مشخص است که روزه باعث تشدید بیمارى آنها مىشود، تاکنون نتوانستهام آنها را قانع کنم که لااقل هنگام شدت بیمارى روزه نگیرند. خواهشمندیم ما را در مورد حکم روزه آنها راهنمایى فرمایید.
ج: ملاک تأثیر روزه در ایجاد بیمارى یا تشدید آن و عدم قدرت بر روزه گرفتن تشخیص خود روزه دار نسبت به خودش است و اگر بداند روزه براى او ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشد و در عین حال بخواهد روزه بگیرد، روزه گرفتن براى وى حرام است.
س 754: در سال گذشته توسط پزشک متخصص موردعمل جراحى کلیه قرار گرفتم. وى مرا از گرفتن روزه تا آخر عمر منع نمود، ولى در حال حاضر هیچ مشکل و دردى احساس نمىکنم و حتى بهطور طبیعى غذا مىخورم وآب مىنوشم و هیچیک از عوارض بیمارى را هم حس نمىکنم، وظیفه من چیست؟
ج: اگر خود شما از ضرر روزه خوف ندارید و حجت شرعى هم بر آن ندارید، واجب است روزه ماه رمضان را بگیرید.
س 755: اگر پزشک شخصى را از روزه گرفتن منع کند آیا با توجه به اینکه بعضى از پزشکان اطلاعى از مسائل شرعى ندارند، عمل به گفته او واجب است؟
ج: اگر مکلّف از گفته پزشک یقین پیدا کند که روزه براى او ضرر دارد و یا از گفته وى یا منشأ عقلایى دیگرى براى او خوف از ضرر حاصل شود، روزه گرفتن براى او واجب نیست، بلکه جایز هم نیست.
س 756: در کلیههاى من سنگ جمع مىشود و تنها راه جلوگیرى از جمع شدن سنگ در کلیه، نوشیدن مستمر مایعات است و از آنجایى که پزشکان معتقدند که من نباید روزه بگیرم، تکلیف واجب من نسبت به روزه ماه مبارک رمضان چیست؟
ج: اگر جلوگیرى از بیمارى کلیه مستلزم نوشیدن آب یا سایر مایعات در طول روز باشد، روزه گرفتن بر شما واجب نیست.
س 757: از آنجا که مبتلایان به مرض قند مجبورند هر روز یک یا دو بار آمپول انسولین تزریق کنند و نباید در وعدههاى غذایى آنها تأخیر و فاصله بیفتد، زیرا باعث پائین آمدن میزان قند خون و در نتیجه نوعى تشنج و بیهوشى مىشود، لذا گاهى پزشکان به آنها توصیه مىکنند که در روز چهار نوبت غذا بخورند، خواهشمندیم نظر شریف خود را درباره روزه این افراد بیان فرمایید.
ج: اگر بدانند که خوددارى از خوردن و آشامیدن از طلوع فجر تا غروب، به آنان ضرر مىرساند یا خوف ضرر داشته باشند، روزه گرفتن بر آنها واجب نبوده و بلکه جایز نیست.
س 758: من در روز ماه رمضان به علّت اغواى شیطان تصمیم گرفتم روزهام را باطل کنم لکن قبل از این که عملى که روزه را باطل مىکند انجام دهم، از تصمیم خود منصرف شدم حکم روزهام چیست؟ و اگر این امر در روزه غیر ماه رمضان پیش آید چه حکمى دارد؟
در روزه ماه رمضان اگر در اثناى روز از نیت روزه گرفتن بر گردد بهطورى که قصد ادامه روزه نداشته باشد، روزهاش باطل مىشود و قصد دوباره او براى ادامه روزه فایده ندارد، البته تا اذان مغرب باید از کارى که روزه را باطل مىکند خوددارى کند. امّا اگر دچار تردید شود به این معنى که هنوز تصمیم نگرفته است روزه را باطل کند، یا تصمیم بگیرد کارى را که موجب باطل شدن روزه است صورت دهد و هنوز آن را انجام نداده در این دو صورت صحّت روزه او محل اشکال است و احتیاط واجب آن است که روزه را تمام کند و بعداً هم آن را قضا نماید. هر روزه واجب معیّن دیگر ـ مانند نذر معیّن و امثال آن ـ نیز داراى همین حکم است.
س 759: آیا اگر از دهان شخص روزه دار خون بیاید، روزهاش باطل مىشود؟
ج: روزه به سبب آن باطل نمىشود، ولى واجب است که از رسیدن خون به حلق جلوگیرى کند.
س 760: حکم استعمال دخانیات مانند سیگار در حال روزه چیست؟
ج: احتیاط واجب آن است که روزهدار از دودهاى انواع دخانیات و نیز مواد مخدّرى که از راه بینى یا زیر زبان جذب مىشود خوددارى کند.
س 761: آیا ماده «ناس» که از توتون و غیر آن ساخته مىشود و براى چند دقیقه زیر زبان گذاشته شده و سپس از دهان بیرون انداخته مىشود، مبطل روزه است یا خیر؟
ج: اگر آب دهان مخلوط به ماده «ناس» را فرو ببرد، موجب بطلان روزهاش مىشود.
س 762: نوعى داروى طبى براى اشخاص مبتلا به تنگى نفس شدید وجود دارد که عبارت است از یک قوطى که در آن مایع فشرده شده وجود دارد و با فشار دادن آن داروى مایع بصورت پودر گاز از طریق دهان وارد ریه شخص بیمار شده و موجب تسکین حال وى مىگردد. گاهى بیمار مجبور مىشود در یک روز چندین بار از آن استفاده کند، آیا با وجود استفاده از این دارو، روزه گرفتن جایز است؟ با توجه به اینکه بدون استفاده از آن روزه گرفتن غیرممکن و یا بسیار سخت خواهد بود.
ج: اگر ماده مذکور هواى فشرده همراه با دارویى هرچند بهصورت گاز یا پودر باشد و وارد حلق شود، صحّت روزه محل اشکال است و در صورتى که روزه گرفتن بدون استعمال آن، ممکن نیست یا مشقّت دارد، جایز است از آن استفاده کند، لکن احتیاط آن است که مبطل دیگرى انجام ندهد و در صورت تمکّن (بدون استفاده از آن) روزهها را قضا نماید.
س 763: من در بیشتر روزها آب دهانم با خونى که از لثههایم مىآید مخلوط مىشود و گاهى نمىدانم آب دهانى که فرو مىبرم همراه با خون است یا خیر؟ روزهام با این حال چه حکمى دارد؟ امیدوارم مرا راهنمایى فرمایید.
ج: اگر خون لثه در آب دهان مستهلک شود، محکوم به طهارت است و بلعیدن آن اشکال ندارد و مبطل روزه نیست، و همچنین در صورت شک در همراه بودن آب دهان با خون، فرو بردن آن اشکال ندارد و به صحّت روزه ضرر نمىزند.
س 764: در یکى از روزهاى ماه رمضان روزه گرفتم ولى دندانهایم را مسواک نزدم، و بدون اینکه باقىمانده غذاهاى لابلاى دندانها را عمداً ببلعم، خودبخود بلعیده شده است. آیا قضاى روزه آن روز بر من واجب است؟
ج: اگر علم به وجود باقىمانده غذا در بین دندانهایتان و یا علم به رسیدن آن به حلق نداشتهاید و فرو رفتن آن هم عمدى و با التفات نبوده، قضاى روزه بر شما واجب نیست.
س 765: از لثه شخص روزهدارى خون زیادى خارج مىشود، آیا روزهاش باطل مىشود؟ آیا براى او ریختن آب با ظرف بر سرش جایز است؟
ج: با خروج خون از لثه تا آن را فرو نبرده است، روزه باطل نمىشود. همچنین ریختن آب بر روى سر توسط ظرف و مانند آن به صحّت روزه ضرر نمىرساند.
س 766: داروهاى مخصوصى براى معالجه بعضى از بیمارىهاى زنان وجود دارد (شیافهاى روغنى) که در داخل بدن گذاشته مىشود، آیا استفاده از آن موجب بطلان روزه مىشود؟
ج: استفاده از آن داروها به روزه ضرر نمىرساند.
س 767: نظر شریف جنابعالى درباره تزریق آمپول و سایر تزریقات نسبت به روزهداران در ماه مبارک رمضان، چیست؟
س 768: آیا خوردن قرص فشار خون در حال روزه جایز است یا خیر؟
ج: اگر خوردن آن در ماه رمضان براى درمان فشار خون ضرورى باشد، اشکال ندارد، ولى با خوردن آن روزه باطل مىشود.
س 769: اگر من و بعضى از مردم بر این عقیده باشیم که بر استفاده از قرصها جهت مداوا عنوان خوردن و آشامیدن صدق نمىکند، آیا عمل به آن جایز است و به روزهام ضرر نمىزند؟
ج: خوردن قرص روزه را باطل مىکند.
س 770: اگر شوهر با همسر خود در ماه رمضان جماع نماید و زن نیز به آن راضى باشد چه حکمى دارد؟
ج: بر هر یک از آنان حکم افطار عمدى جارى است و علاوه بر قضا، کفّاره هم بر هر دو واجب است.
س 771: اگر مردى با همسرش در روز ماه رمضان شوخى و ملاعبه نماید، آیا به روزهاش ضرر مىرساند؟
ج: اگر منجر به انزال منى نشود، به روزه خللى وارد نمىکند.
به زور هم شده ساعت 3 صبح برپا زدیم
خواب از چشمانمان می ریخت اما ذوق خواندن نماز صبح در جمکران را داشتیم
با هزاران امید و آرزو وارد شدیم
دلمان می خواست که امروز همان روز موعود باشد
از همان در محوطه جمکران حالم گرفته شد
بلندگوها داشتند قرآن می خواندند
اما زائران همچنان خواب بودند
خیلی ها ذوق نماز اول وقت را نداشت
خادمان هم با زائران کاری نداشتند
نمی دانم ، اما دلم می خواست نماز صبح جمعه با روزهای دیگر فرقی داشته باشد
همه با حالت منتظر و چشم به راه بدو بدو بروند وضو بگیرند و در صف نماز بنشینند
اما خیلی ها خواب بودند
بعضی قسمتها همه قاطی خوابیده بودند
کسی هم مراعات نامحرم را نکرده بود
روسری ها از سر خانوم ها کنار رفته بود
دوست داشتم خادمها کاری بکنند
از کناز زائران که رد می شدم می گفتم: زائران عزیز وقت نماز صبحِ، حیف نیست که در جمکران باشی و نماز صبح را خواب بمانید، شاید آقا امروز ظهور کنند، بلند شید و خودتان را برای استقبال آماده کنید
اما می گویند که نباید کسی را به زور برای نماز صبح بلند کنیم
پس چرا به زور برای دعای ندبه بلند می کنید
دعای ندبه مهم تر است یا نماز صبح؟
خدایا این تناقض ها مرا سردرگم می کند
نماز خیلی ها در صبح جمعه 16تیر91 در جمکران قضا شد
بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
توصیه هایی برای درک لحظات ویژه ماه مبارک رمضان
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
شبهای ماه رمضان در پیش است، اغلب شما جوان هستید. وضو بگیرید. نماز بخوانید. کم حرف بزنید. کم قصه بگویید. این چیزهایی که در تلویزیون نشان میدهند برای تفریح است یا برای بچهها. شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید. کمی به کارهایتان برسید.
نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید. افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت، به دعایی، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید. با خودتان خلوت کنید. به قرآن نگاه کنید. با اینکه اصلا ساکت بنشینید. این خیلی قیمتی است. آدم افطار حقیقی را با خدا میکند. افطار حقیقی که خوردن نیست. ابعث حیا، آن افطار است.
نماز پیامبر(ص) است. روزه علی(ع) است. افطار خداست. از افطار بالاتر هم چیزی نیست. علی(ع) روزه است؛ یعنی هر که علی(ع) را قبول کند در دنیا کم حرف میزند، آلوده نمیشود. ذکر دنیا را کم میکند ادعایش از بین میرود. هر که پیغمبر را نگاه کند نماز خوانده است. ذکر خدا میگوید، دعا میکند، صلوات میفرستد . همینطور میآید جلو تا خدا را ملاقات میکند و میگوید اشهد، خدا را دیدم. اشهد ان لا اله الا الله میگوید و بالا میرود.
نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه “می” خور و نه ماه پارسا باش
تفسیر این بیت حافظ این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است . سه ماه کافی است تا نه ماه دیگر را شراب صافی:
یامن یکفی من کل شی و لا یکفی منه شی ، اکفنی ما اهمنی من امر الدنیا و الآخره
آنچه نادیدنی است برایت به تماشا بگذارد .
اولیای خدا چه چیزی برداشت کردند که وقتی به این ماه می رسیدند مثال بارز واشتاق الی قربک فی المشتاقین بودند . بی شک به خدا اطمینان داشتند و در هر حال رضا بودند . آدم ها برایشان فرقی نمی کرد و همه را به دید الهی می دیدند . مریضی و بی پولی و مرگ و غم و غصه و حتی شادیها برای آنها نشانه است از سلطان السلاطین . چرا ما به خدا اعتماد و اتکا نمی کنیم در صورتی که می دانیم کسی ما را اندازه او دوست ندارد و به فکر ما نیست و توکل بر غیر او خسران دنیا و عقباست .
خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک
یک راهنمایی برای آنهایی که دلشان در حال تپش است :
عارف فانی سید هاشم حداد (ره) می فرمایند:
همت عالی دار ، به چیزهای کوچک قانع مشو ، اینقدر دور خود نگرد ، به اوبسپار و جلو برو .مرد باید عالی همت باشد . حیف است کسی که می خواهد به محضر سلطان السلاطین حضور یابد درراه مثلا از گدای سر گذر چیزی بخواهد.”
هر جا غصّه دار شدی استغفار کن. استغفار امان انسان است. به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ، اذیّتت کرده اند ؟ گناهی کرده ای؟ بعضی وجود خودشان را گناه می دانند. شما می گویی چرا من درست کار نمی کنم ، او خودش را گناه می داند. محزون که شدی استغفار کن. چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را ، استغفار غم ها را از بین می برد. همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند ، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد ؛ استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی.
در حدیث است که هشت چیز شما دست خداست :
موت و حیات,
مرض و صحت,
فقر و غنا,
خواب و بیداری,
چه چیزی می ماند که دست خودمان باشد ؟
مرحوم حاج اسماعیل دولابی (رضوان الله تعالی علیه)
بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
توصیه هایی برای درک لحظات ویژه ماه مبارک رمضان
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
شبهای ماه رمضان در پیش است، اغلب شما جوان هستید. وضو بگیرید. نماز بخوانید. کم حرف بزنید. کم قصه بگویید. این چیزهایی که در تلویزیون نشان میدهند برای تفریح است یا برای بچهها. شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید. کمی به کارهایتان برسید.
نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید. افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت، به دعایی، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید. با خودتان خلوت کنید. به قرآن نگاه کنید. با اینکه اصلا ساکت بنشینید. این خیلی قیمتی است. آدم افطار حقیقی را با خدا میکند. افطار حقیقی که خوردن نیست. ابعث حیا، آن افطار است.
نماز پیامبر(ص) است. روزه علی(ع) است. افطار خداست. از افطار بالاتر هم چیزی نیست. علی(ع) روزه است؛ یعنی هر که علی(ع) را قبول کند در دنیا کم حرف میزند، آلوده نمیشود. ذکر دنیا را کم میکند ادعایش از بین میرود. هر که پیغمبر را نگاه کند نماز خوانده است. ذکر خدا میگوید، دعا میکند، صلوات میفرستد . همینطور میآید جلو تا خدا را ملاقات میکند و میگوید اشهد، خدا را دیدم. اشهد ان لا اله الا الله میگوید و بالا میرود.
نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه “می” خور و نه ماه پارسا باش
تفسیر این بیت حافظ این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است . سه ماه کافی است تا نه ماه دیگر را شراب صافی:
یامن یکفی من کل شی و لا یکفی منه شی ، اکفنی ما اهمنی من امر الدنیا و الآخره
آنچه نادیدنی است برایت به تماشا بگذارد .
اولیای خدا چه چیزی برداشت کردند که وقتی به این ماه می رسیدند مثال بارز واشتاق الی قربک فی المشتاقین بودند . بی شک به خدا اطمینان داشتند و در هر حال رضا بودند . آدم ها برایشان فرقی نمی کرد و همه را به دید الهی می دیدند . مریضی و بی پولی و مرگ و غم و غصه و حتی شادیها برای آنها نشانه است از سلطان السلاطین . چرا ما به خدا اعتماد و اتکا نمی کنیم در صورتی که می دانیم کسی ما را اندازه او دوست ندارد و به فکر ما نیست و توکل بر غیر او خسران دنیا و عقباست .
خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک
یک راهنمایی برای آنهایی که دلشان در حال تپش است :
عارف فانی سید هاشم حداد (ره) می فرمایند:
همت عالی دار ، به چیزهای کوچک قانع مشو ، اینقدر دور خود نگرد ، به اوبسپار و جلو برو .مرد باید عالی همت باشد . حیف است کسی که می خواهد به محضر سلطان السلاطین حضور یابد درراه مثلا از گدای سر گذر چیزی بخواهد.”
هر جا غصّه دار شدی استغفار کن. استغفار امان انسان است. به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ، اذیّتت کرده اند ؟ گناهی کرده ای؟ بعضی وجود خودشان را گناه می دانند. شما می گویی چرا من درست کار نمی کنم ، او خودش را گناه می داند. محزون که شدی استغفار کن. چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را ، استغفار غم ها را از بین می برد. همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند ، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد ؛ استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی.
در حدیث است که هشت چیز شما دست خداست :
موت و حیات,
مرض و صحت,
فقر و غنا,
خواب و بیداری,
چه چیزی می ماند که دست خودمان باشد ؟
مرحوم حاج اسماعیل دولابی (رضوان الله تعالی علیه)
نخستین کارى که باید در ارتباط با “ماه مبارک” انجام گیرد، بدست آوردن نگاه صحیح نسبت به آن مى باشد، نگاهى برگرفته از آنچه که کتاب خدا و پیشوایان راستین الهى به انسان ارایه کرده اند. بدین ترتیب انسان مومن، در آغاز و پیش از انجام هرگونه رفتار و برخورد با این ماه، در تب و تاب به دست آوردن آگاهى از “چیستى ماه رمضان” و کسب معرفت لازم درباره مقام، موقعیت و جایگاه آن است. آن گونه که امام زین العابدین (ع) این آگاهى و معرفت را ملتمسانه از پروردگارش طلب مى کند:
“اللهم صل على محمد وآل محمد والهمنا معرفه فضله واجلال حرمته...”6خدایا بر محمد و آل او درود فرست و شناخت فضیلت ماه رمضان و بزرگداشت حرمتش را به ما الهام فرما.
شناخت ماه رمضان تعیین کننده نحوه برخورد با آن پى بردن به ماهیت و موقعیت ماه مبارک رمضان و آگاهى از چیستى آن، ضمن آنکه خود نعمتى بزرگ و موهبتى سترگ است، راه گشاى کیفیت برخورد و چگونگى رفتار با آن نیز مى باشد. در پرتو شناسایى موقعیت و شناخت جایگاه ماه خدا است که انسان مومن هنگام حلول و تشریف فرمایى آن، مى تواند استقبال شایسته از آن به عمل آورد. در حقیقت با این شناسایى و شناخت، راه چگونگى برخورد با این ماه و نوع رفتار با آن هموار مى گردد.
در این باره این گزارش “انس بن مالک” شنیدنى است: “لما حضر شهر رمضان قال النبى (ص): سبحان الله، ماذا تستقبلون وماذا یستقبلکم قالها ثلاث مرات.”7 هنگامى که ماه رمضان فرا مى رسید پیامبر (ص) مى فرمود: منزه است خد، بنگرید که به استقبال چه مى روید و چه به شما روى مىآورد و این جمله را سه بار تکرار فرمود.
در سایه ى این شناخت و شناسایى است که نقش بى بدیل، تاثیر شگرف و آثار و فواید ارجمند آن، هویدا مى گردد و تلاش و تقلا ى انسان مومن براى شرف یابى به محضر آن، رعایت وظایف و آداب، بهره مندى از برکات و کوشش براى نگهدارى و از دست نرفتن لحظات و ساعت آن را برمى انگیزد. چنانچه در روایت “ابى مسعود انصارى” از پیامبر اکرم (ص) مى خوانیم: “لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یکون رمضان السنه”8 اگر بنده، از آنچه که در ماه رمضان قرار داده شده آگاهى داشت، با تمام وجود دوست مى داشت که همه ى سال، ماه رمضان باشد.
برخوردارى از درک درست از ماه مبارک رمضان، زمینه و موجبات به دست آوردن مواهب و برکات الهى و هدایا و عطایاى ربانى در این ماه را فراهم مى نماید.
نعمتى بسیار بزرگ و موهبتى بسیار عظیم است که بى تردید هر کس با بهره مندى از آن نیکبختى خود را رقم زده، قله سعادت و ظفرمندى را فتح کرده و مدال پر افتخار رستگارى را نصیب خود مى کند. نعمتى که از شدت گرانقدرى و ارجمندى نمى توان براى آن قیمت و بهایى تعیین کرد. از این رو سزاوار است، کسى که از این نعمت بزرگ بهره مند گردید خداوند را شکر فراوان و سپاس بسیار گوید؛ “لو علمتم ما لکم فى شهر رمضان لزدتم الله تعالى ذکره شکرا”9 اگر آنچه را که در ماه رمضان براى شما قرار داد شده مى دانستید فراوان شکر خدا مى گذاشتید.
هدف اساسى و نتیجه نهایى و دستاورد اصلى “روزه” که برجستهترین وظایف مسلمان در ماه مبارک رمضان است، تقوا مى باشد
گفت پیغمبر که نفحت هاى حق اندر این ایام مىآرد سبق گوش و هش دارید این اوقات رادر ربایید این چنین نفحات را پیامبر فرمود، بوهاى خوش الهى، عنایت و رحمت ها و دم مبارک خداوندى در این ایام بیشتر است و پى درپى مىآید. یعنى در تمام اوقات و در همه ساعات نفحات الهى درمى رسد و بر دیگر نفحات سبقت مى گیرد. اى کسانى که نفحات الهى را طالب هستید این اوقات را که نفحه حق به شما مى رسد با گوش هوش، غنیمت شمرید و این ساعات لطیف و شریف را دریابید.
به مدد و توفیق الهى این نوشتار بر آن است که به منظور ارایه نگاه صحیح درباره “چیستى ماه رمضان”، به بررسى و بیان ویژگیه، اوصاف و اسامى آن در آیات، روایات و ادعیه بپردازد. هرچند با توجه به فراوانى این اوصاف وویژگى ها همه آن ها در این مقاله نمى گنجد و ناگزیر به بیان چند ویژگى اکتفا مى شود.
یکى از اوصاف ماه رمضان که در برخى از روایات و ادعیه بدان تصریح شده است، صفت “مبارک” است، اینک تعدادى از آنها را با هم مرور مى کنیم:
قال رسول الله (ص): “قد جائکم شهر رمضان، شهر مبارک، شهر فرض الله علیکم صیامه...”10 رسول خدا (ص) فرمود: ماه رمضان به سوى شما آمد، ماه مبارک، ماهى که خداوند روزه اش را بر شما واجب کرده است...
عن الامام على (ع) قال: ان رسول الله (ص) خطبنا ذات یوم فقال: “ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه والرحمه والمغفره...”11 از امام على (ع) روایت شده که فرمود: روزى رسول خدا (ص) چنین فرمود: مردم، ماه خدا همراه با برکت و رحمت و مغفرت به شما روى آورده است...”
عن سلمان الفارسى قال: خطبنا رسول الله (ص) فى آخر یوم شعبان فقال: “قد اظلکم شهر رمضان شهر مبارک، شهر فیه لیله القدر خیر من الف شهر...”12 در گزارشى از سلمان فارسى آمده است: رسول خدا (ص) در آخرین روز ماه شعبان براى ما سخنرانى کرد و چنین فرمود:
ماه رمضان، ماهى مبارک، ماهى که در آن ماه، شب قدر که از هزار شب برتر است، سایه خود را بر شما گسترده است...
عن رسول الله (ص) انه کان یدعو اول لیله من شهر رمضان: “الحمد الله الذى اکرمنا به ایها الشهر المبارک...”13 از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت همیشه در شب اول ماه رمضان این گونه دعا مى خواند: حمد و سپاس خدایى را که ما را به تو اى ماه مبارک کرامت بخشید...
عن الصادق (ع) انه کان یقول فى آخر لیله من شعبان واول لیله من شهر رمضان: “اللهم ان هذا الشهر المبارک الذى انزلت فیه القرآن وجعلته هدى للناس وبینات من الهدى والفرقان قد حضر...”14 از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت در آخرین شب ماه شعبان و در نخستین شب ماه رمضان این دعا را مى خواند: بارالها! این ماه مبارک را که در آن قرآن، براى راهنمایى مردم، نشانه هدایت و جداکننده حق و باطل فرو فرستاده شد، فرا رسید...
فراوانى اطلاق عنوان “مبارک” بر ماه رمضان در متون دینى موجب شده است که این عنوان جزو مشهورترین اوصاف و عناوین این ماه شناخته گردد.
علماى لغت واژه “برکت” را به فزونى و رشد15 همراه با ثبات و دوام معنى کرده اند.
در کتاب لسان العرب به نقل از ابن عباس آمده است: “معنى برکت فراوانى در هرچیز خیر است”.16 راغب اصفهانى نیز آن را به معناى ثبوت و استقرار خیر الهى در چیزى مى داند، چنانچه برکه “چیزى شبیه حوض” به جایى که آب در آن مجتمع و مستقر مى گردد، گفته مى شود.17
اما مبارک، به آنچه که در آن خیر فراوان وجود دارد و از او بروز و صدور مى یابد اطلاق مى گردد. زجاج مى گوید: “مبارک آن چیزى است که از آن خیر فراوان برآید”18 راغب نیز مى نویسد:” به آنچه که خیر و فایده الهى در آن ثبوت و استقرار داشته باشد مبارک گفته مى شود”.19
بنابراین، آنچه که در آن خیر فراوان و نفع و فایده بسیار، ثبات و قرار داشته و از آن صادر گردد، مبارک نامیده مى شود. بدین ترتیب عنوان “با برکت” و “مبارک” در آیات قرآن کریم ودر این موارد بکار رفته است:
1) ذات اقدس الهى که خیر محض و برکت ناب است؛ “تباره الله رب العالمین” (اعراف54/)، “فتباره الله احسن الخالقین” (مومنون/ 14)، “تباره الذى نزل الفرقان على عبده...!” (فرقان/ 1).
2) قرآن کریم؛ “وهذا کتاب انزلناه مبارک” (انعام/ 92)، “وهذا کتاب انزلنا مبارک فاتبعوه...”
(انعام/ 155)، “کتاب انزلناه الیه مبارک لیدبروا آیاته...” (ص / 29)
شناخت ماه رمضان تعیین کننده نحوه برخورد با آن پى بردن به ماهیت و موقعیت ماه مبارک رمضان و آگاهى از چیستى آن، ضمن آنکه خود نعمتى بزرگ و موهبتى سترگ است، راه گشاى کیفیت برخورد و چگونگى رفتار با آن نیز مى باشد
3) خانه خدا (کعبه)؛ “ان اول بیت وضع للناس للذى ببکه مبارکا وهدى للعالمین”.20
4) مسجد الاقصى؛ “.. الى المسجد الاقصى الذى بارکنا حوله...”21
5) شب قدر؛ “انا انزلناه فى لیله مبارکه...”22
6) پیامبران الهى؛ “وجعلنى مبارکا اینما کنت...”23، “وبارکنا علیه وعلى اسحاق...”24
7) باران؛ “ونزلنا من السما ما مبارکا...”25
بى تردید مبارکى و نامبارکى و سودمندى و زیان بارى هرچیزى که به انسان منتسب مى شود، با حیات آدمى و ابعاد وجودى او رابطه اى تنگاتنگ و گسست ناپذیر داشته و با مصالح و مفاسد حیات و جنبه هاى مختلف وجود او ارتباط کامل دارد. به همین علت، براى پى بردن به “مبارکى” ماه رمضان و برکت زایى آن براى انسان، توجه و تامل در نکات زیر ضرورى است:
1ـ حقیقت حیات و گوهر وجود انسان روشن است که آدمى علاوه بر جنبه هاى مادى و زندگى حیوانى از جنبه هاى معنوى و زندگى انسانى نیز برخوردار است این جنبه معنوى و انسانى در پرتو اعطاى وجودى برتر به او بخشیده شده است.
“..ثم انشاناه خلقا آخر فتباره الله احسن الخالقین”26 “فاذا سویته ونفخت فیه من روحى فقعوا له ساجدین”27 این وجود برتر و حقیقت فراتر که اساس هستى و گوهر حیات انسان را تشکیل مى دهد همان روح آدمى و جان انسانى است که دیگر موجودات از آن بهره اى ندارند؛ غیر این جانى که در گاو و خر استآدمى را عقل و جانى دیگر است در صورت نبود این گوهر ارجمند، آدمى ازحیات انسانى تهى شده و در ردیف دیگر حیوانات قرار خواهد گرفت.
2ـ نیازمندیها و موجبات حیات انسانى همان گونه که براى حیات حیوانى و جنبه مادى انسان نیازمندىها و خواستههایى متناسب با آن وجود دارد و در صورت تامین نشدن و پاسخ ندادن به آنها حفظ و بقاى آن ناممکن است، براى حیات انسانى و معنوى نیز نیازها و تمایلاتى وجود دارد که حفظ و بقاى آن تنها در پرتو تامین و برآورده کردن آنها امکان پذیر خواهد بود.
پیداست که نیازمندىها و خواسته هاى این دو جنبه ى وجود و دو بعد حیات انسانى متناسب با تفاوت و اختلاف آنها متفاوت و مختلف خواهد بود؛ تغذیه، رشد، بالندگى و نشاط بعد حیوانى و جنبه مادى انسان، به امور مادى و تامین خواسته هاى حیوانى وابسته است و از امور مورد نیاز بعد انسانى بیگانه و بى خبر مى باشد؛ او نداند جز که اصطبل و علف از سعادت غافل است و از شرف اما براى تغذیه، فربهى، شادابى و پرورش بعد انسانى و جنبه معنوى و روحى انسان موجبات و نیازمندىهاى دیگرى وجود دارد و این گونه نیست که با به دست آوردن عوامل و زمینه هاى شادابى، فربهى و آسایش تنى، زمینه تنومندى، رشد، نشاط و آرامش جان نیز فراهم گردد.
3ـ هدف و نقش ماه رمضان بنابراین، براى پرورش و رشد و بالندگى جان و تامین خواسته هاى آن باید به سراغ امورى غیر از عوامل تامین کننده نیازهاى تن شتافت. هدف اساسى و نتیجه نهایى و دستاورد اصلى “روزه” که برجسته ترین، وظایف مسلمان در ماه مبارک رمضان است، تقوا مى باشد.
“یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون”28 اى کسانى که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده؛ آن گونه که بر آنها که پیش از شما بودند نوشته شد، تا پرهیزکار باشید.
تقوا که همان نگهدارى، کنترل و مهار تمایلات حیوانى و خواسته هاى نفسانى است، یک امر واقعى و عینى مى باشد که در سایه ى روزه و روزه دارى در وجود انسان محقق مى گردد. ماه رمضان با همه آنچه که به همراه دارد (و برجسته ترین آن روزه است)، در صدد کنترل انسان و مهار تمایلات تنى و ایجاد و تقویت روحیه ى مقاومت در برابر جاذبه هاى نفسانى است تا بتواند بعد حقیقى و گوهر اصلى وجود انسان را سرزنده، بالنده، با نشاط و فربه نماید؛ تا تو تن را چرب و شیرین مى دهى گوهر جان را نیابى فربهى 4ـ ارتباط ماه رمضان با حیات حقیقى انسان انسان براى تامین حیات معنوى خود و تقویت، پرورش و فربهى روح خویش به این ماه الهى نیازمند است. گرچه این فریضه الهى مانند دیگر فرایض و تکالیف اسلامى تنها با یک بعد وجود انسان سروکار ندارد و فواید و آثار آن به حیات روحى انسان محدود نمى گردد و ضمن تامین نیازهاى روحى و درپى داشتن آثار و نتایج معنوى، بهره ها و برکات مادى و دنیایى را هم براى انسان و جامعه به همراه دارد،29 ولى هدف اصلى ونقش اساسى و تاثیر عمده ماه رمضان به حیات معنوى و روان انسانى مربوط مى شود و آدمى براى بالندگى، رشد و چالاکى به امساک، منع و محدودیتى که ماه رمضان براى بعد حیوانى انسان ایجاد مى کند نیازمند است، این امساک، هرگز به معناى محرومیت و از دست دادن توانایى ها و گرفتار ضعف و ناتوانى شدن نیست.
امام باقر (ع): خداوند داراى ملائکهاى است که وظیفه آنان استغفار نمودن براى روزه داران در هر روز از ماه رمضان تا پایان این ماه است و در هر شب هنگام افطار به روزه داران بشارت مى دهند: اى بندگان خداوند اندکى گرسنگى را چشیدید و بزودى سیر مىگردید. شما و آنچه که در شماست مبارک گردید
“روزه” براى پیشگیرى از محرومیت انسان و ایجاد قدرت کنترل در برابر شهوات نفس و تمایلات تن و برخوردار ساختن جان انسان از گوهرها و کمالات انسانى بسیار لازم و ضرورى است. چه بسیار افرادى که با رها نمودن نفس و تن دادن به شهوات آنى و هوس هاى زودگذر، در حسرت ازدست دادن گوهر انسانیت نشسته و گرفتار اندوهى همیشگى شده اند؛ “کم من شهوه ساعه اورثت حزنا طویلا”30 امام على (ع) فرمود: و چه بسا شهوت یک لحظه که مایه اندوه طولانى گردد
با هم دوست وهمسایه بودیم، وهم بازی تئاتر.
خواهرش سال 57 در تظاهرات خیابانی به شهادت رسیده بود، و او تنها فرزند پسر خانواده بود.
در کنار تحصیل کار می کرد، و دست هایش ابزار نان آوری او بودند. از مدت ها قبل هوای جبهه را در سر می پروراند. بالاخره راهی آن دیار شد. او پس از مدتی با دستی مجروح بازگشت.
پزشکان امیدی به بهبودش نداشتند. خودش هم به شوخی می گفت: «می دونم که این دست دیگه واسه ی من دست نمی شه.»
روزی از خرید نان بر می گشتم. ازدحام مردم را دیدم ، به آن سو رفتم. حیرت زده اسدالله را دیدم ، کنار خیابان افتاده و با حالتی خاص، با خود نجوایی غریب دارد.
نزدیکش رفتم تا از حالش جویا شوم. گویی مرا نمی شناخت. در عالمی دیگر سیر می کرد وکلماتی نامفهوم بر زبان داشت. گاهی می گفت: «ولم کنید، کنار بروید.» و با التماس اضافه می کرد: «آقا می روند.»
با تعجب نگاهش می کردم و به حرف هایش می اندیشیدم ، اما نمی توانستم ارتباطی میان جملاتش پیدا کنم.
بالاخره پس از مدتی از آن حالت عجیب خارج شد وتوانست بگوید در خدمت ولی نعمتش؛ علی بن موسی الرضا، بوده ، و ایشان نظر ولایتی بر دست مجروح او نموده وشفا عنایت کرده اند، ولی از او خواسته اند مجدداً به جبهه برگردد.
با اصرار من پانسمان دستش را گشود ومن به جای دست سیاه شده ، مجروح و مملو از زخم های عفونی او ، دستی سالم و بسیار زیبا دیدم که چربی خاصی پوست او را طراوت بخشیده بود.
چند روز بعد، او طبق قولی که داده بود رهسپار منطقه شد، و پس از چندی نیز به شهادت رسید.
شاید کمتر کسی نام روستای «شهیدآباد» در فارس را شنیده باشد؛ روستایی از توابع شهرستان خرم بید که به دلیل تعداد شهدای این روستا در سال 62 و در جریان سفر آیتالله مهدوی کنی، به عنوان روستای نمونه کشوری انتخاب شد و نام آن از «چم بیان» به «شهیدآباد» تغییر یافت.
در روستای «شهیدآباد» با جمعیت حدود هشتصد نفری (876 نفر) 43 شهید و 50 جانباز وجود دارد و از نکات قابل تأمل آن وجود یک خانواده? چهار شهیدی، یک خانواده? سه شهیدی و پنج خانواده? دو شهیدی است.
در ادامه در سفری به این روستا پای صحبت مادر چهار شهید این روستا مینشینیم؛ «حاجیه ستاره اکبری» بانوی 78 شهیدآبادی مادری است که چهار پسرش با نامهای محمد شفیع، نورالدین، هدایتالله و عینالله را در دوران جنگ تحمیلی از دست داده است اما با اراده و مصمم میگوید پشیمان که نیست هیچ بلکه خوشحال هم هست.
کوچه پس کوچههای روستای شهیدآباد را گذراندیم تا به خانهای خشتی رسیدیم. با گذر از راهرویی باریک، وارد حیاطی کوچک شدیم که تنها چند درخت را در خود جای داده بود. وارد اتاق پذیرایی شدیم. اتاق اگرچه کوچک به نظر میرسید اما سر تا پای اتاق با عکسها و نقاشیهای امام (ره)، مقام معظم رهبری و شهدای خانواده تزیین شده بود. با گذشت دقایقی بانویی سالخورده، لنگ لنگان اما سبکبال وارد اتاق شد. از جا بلند شدم و سلام کردم.
خوشحالم! پشیمان هم نیستم
به او گفتم: مادر جان! مادر چهار شهید هستی. چه احساسی داری؟ گفت: خوشحالم! پشیمان و دلنگران هم نیستم. الحمدلله جای بد نرفتهاند.
این بانوی شهیدآبادی تأکید کرد که اگر چه سخت است اما برایش روسفیدی دارد.
به او گفتم: طی پنج سال، چهار فرزندت را از دست دادی! آیا با شهید شدن نخستین فرزندت، با رفتن دیگر بچهها مخالفت نکردی؟ پاسخ داد: من هیچی نگفتم. چون لیاقتش را داشتند.
پاسخهای بانوی شهیدآبادی چنان محکم و کوبنده بود که اگر چه در کنارش نشسته بودم اما احساس میکردم با شنیدن هر جملهاش، حداقل یک متر به عقبتر میروم!
گفتم چرا پسرم دستهایت تاول زده است؟
او یادآور شد که نخستین پسرش یکسال بعد از حضور در جنگ، شهید شد. گفت یکبار پسرم از جبهه برای دیدنمان آمد. دستهایش تاول زده بود. گفتم چرا دستهایت تاول زده است؟ دستش را پنهان کرد. پدرش گفت که سنگر میکَند. ولی من نمیدانستم سنگر یعنی چه!
محمدشفیع خیلی مظلوم، کمرو و کم حرف بود
محمدشفیع خیلی مظلوم، کمرو و کم حرف بود. او شهید شد، خبرش که رسید پسر دومم دستهایش را به طرف آسمان گرفت و گفت خدایا شکرت…
بقیه در ادامه مطلب...
هیچکدامشان با هم فرقی نمیکردند
از این مادر چهارشهیدی پرسیدم: از چهار فرزندت، کدامشان را بیشتر دوست داشتی؟ پاسخ داد: هیچکدامشان با هم فرقی نمیکردند. اما شهادت پسر بزرگمان خیلی سخت بود. چون دو فرزند داشت.
برای حاج عینالله خیلی گریه کردم
برای حاج عینالله خیلی گریه کردم چون خودم هم از بچهگی یتیم بودم. او اگر چه پسر بزرگ خانوادهمان بود اما قبل از او سه پسرمان شهید شده بود.
ماجرای مخالفت پدر و نامه عینالله به آقای محلاتی
و پدرش برای رفتن عینالله به جبهه خیلی مخالفت کرد چون تنها بچه باقیماندهمان بود. عینالله برای آقای محلاتی نامه نوشت که پدر و مادرم رضایت نمیدهند به جبهه بروم و آقای محلاتی هم جواب داد که باید با رضایت پدر و مادرت بروی.
عینالله حاضر به آمدن مکه نشد اما …
آن موقع از طرف بنیاد شهید میخواستند ما را به مکه ببرند. من تا آن موقع حتی به مشهد هم نرفته بودم. دلم کنده شد، گوسفندها را فروختیم تا هزینه سفر کنیم. آن موقع، نورالدین هنوز شهید نشده بود، اما هنوز نرفته بودیم که نورالدین هم شهید شد. با شهادت او، ما سه فرزند شهید داشتیم و میتوانستیم یکی دیگر از فرزندان خانواده را همراه خودمان به مکه ببریم. به عینالله گفتیم که با من و پدرش به مکه بیاید. اما از آنجا که ما با رفتن او به جبهه مخالفت کرده بودیم او هم با درخواست ما مخالفت کرد! تا اینکه، به او قول دادیم با ما به مکه بیاید و هنگام بازگشتن به جبهه برود. برگشتیم.
عینالله به جبهه رفت و بلافاصله شهید شد و 4 روز بعد جنازهاش را آوردند.
آقای رفسنجانی باور نمیکرد هرچهار نفر فرزندانم هستند!
این بانوی شهیدآبادی یادآور شد: یکبار ما را پیش آقای هاشمی رفسنجانی بردند. آن موقع رئیس جمهور بود. اعتقاد [باور] نمیکرد که هر چهار نفر، فرزندانم بودهاند! گفت هیچکدام نوهات هم نیست؟ گفتم نه، همه بچههایم هستند.
فقط دیدار با رهبری به دلمان ماند!
یکبار هم از «روایت فتح» [گروه تلویزیونی] به خانه ما آمدند و گفتند حاج خانم! چه خواستهای از دولت داری؟ گفتم من که بچههایم را ندادهام که خواستهای بگیرم. فقط دیدار با رهبری به دلمان ماند!
دو سه ماه گذشت. آنها دوباره آمدند و گفتند که با شنیدن حرفت، خیلی دلمان سوخت. آمدهایم که با ماشین خودمان شما را پیش رهبر ببریم و رفتیم.
بعدها پیش آقای خامنهای هم رفتیم. رهبری گفت: حاجیه خانم چهار تا داغ دارد. خیلی سخت است.
بچههایم با نان خالی، روزه میگرفتند
این مادر نمونه در حالی که خدا را شکر میکرد و میگفت که بچهها، لیاقتش را داشتند، یادآور شد: بچههایم خیلی سختی کشیدند. با نان خالی، روزه میگرفتند. چیزی هم نداشتیم. خودشان خشت زدند و این خانه قدیمی را ساختند.
ناراحت نیستم. هر چند گاهی خیلی سخت میگذرد
او تأکید کرد: ناراحت نیستم. هر چند گاهی خیلی سخت میگذرد. همین امروز برایمان جو آورده بودند ولی کسی را نداشتیم که بار را خالی کند. این سَر و آن سر خیلی دویدم و گریه کردم.
حاجیه ستاره اکبری بانوی 78 شهیدآباد گفت: با گذشت 6 -5 سال از شهادت چهارمین و آخرین فرزندمان، خدا پسری به ما داد که نامش را مهدی گذاشتیم. او حالا پیش ما زندگی نمیکند.
میشنوی..!؟ نوای اُدعُونی را... رمضان نزدیکـ است. خودت را مهیا کرده ای رفیق!؟ میخواهی به میهمانی بزرگی بروی... !!! لباست را عوض کن و معطر شو... مویی شانه بزن...
بارها با خودم فکر کردم که حکمت ماه رمضان چیست...!؟ تا اینکه توفیقی شد و پای سخنرانی یکی از بزرگان، رمضان را مِنّـت پروردگار بر بنده ی عاصی یافتم. آری، منّت! میگفت خداوند ماه رمضان را برای آدمی مقرر داشت که خود را صاف کند. اگر روزه و مراقبه و اعمال این ماه را همانند ماه رجب و شعبان مستحب میکرد، انسان طبق روال کاهل میشد و از کنارش خیلی راحت عبور میکرد و اصلا تفکر نمیکند که این عمل، برای خودش است و بس!
{چند لحظه فکر کنید... گذشته را مرور کنید... بَینی و بَینُ اله، از این فرصت های گذشته در رجب و شعبان، که استحباب شرعی داشت و تکلیف نبود!، چقدر استفاده کردیم برای زدودن پلیدی از خود..!؟}
خداوند، این ماه را دیگر اگر واجب نمی کرد، چه میشدیم ما!؟ چه رویی برای ملاقات خالق، در یوم الحشر داشتیم...!؟ حداقل سالی یکبار، بالاجبار! حمام معنوی میکنیم و چرکـ و سیاهی را از خود دور میکنیم... آری واجب کرد و تکلیف، از سر محبت و مهربانی... گفته در این ماه یک آیه قرآن بخوان، من یک ختم قرآن برایت حساب میکنم.. فرمود حتی خوابت را عبادت و دم و باز دمت را، نفَست را تسبیح محاسبه میکنم ...! همانند مادری که وقتی فرزندش مرض میگیرد و میلی به دوا و دکتر ندارد، او را از سر اصرار و اجبار، پزشک میبرد و قرص میخوراند.
مهربانتر از مادر...
بار الها... شکر.. حالا میفهمم آن حدیث قدسیت را که خطاب به موسی علیه السلام فرمودی: " اگر پرده ها کنار میرفت و مردم درک میکردند که چه اندازه ما بنده مان را دوست داریم، هرآن، جان میدادند و می مردند!!!"
چه بگویم که زبانم در دهان باز بسته ست... رَبَّ شهر رَمَضان... لبیکــ... آمدم... وَ لِلواردِ عَلَی المُورد حقٌ...! (وارد را بر مورد حقیست...)... من هرکه باشم، وارد که شدم! نشدم!؟... گفتی بیا و آمدم. دیگر خودت میدانی...
.
بچه هاے کوچک با دست و پایشان بازی مے کنند
ولے دلشان مرتــّب است
و همراهشان است .
اما بزرگ ها دست و پایشان خیلے منظّــم است
ولے دلشان بازے مے کند
و همراهشان نیست .
حاج محمد اسماعیل دولابی