سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند بر عابد هفتاد درجه برتری داده شده است که میان هر دو درجه به اندازه میان آسمان و زمین است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :33
کل بازدید :84780
تعداد کل یاداشته ها : 83
103/9/2
2:49 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی لهی[455]
متین .آرام.ارادتمند همه

خبر مایه
پیوند دوستان
 
زبان آموزی لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) در انتظار آفتاب مهربانترین ###@وطنم جزین@### قیدار شهر جد پیامبراسلام فانوس عشق سایه گل نیلوفر سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید گل باغ آشنایی شهید علی پور بلوچستان شجره طیبه صالحین ،حلقه ریحانه داروخانه دکتر سلیمی یادداشت های حبیب اله حاجی زاده بــرگــــ نوشـــتــ هـای بــاران ►▌ استان قدس ▌ ◄ پرپر حرفهای خودمونی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی شوروشعور عشق مریم و مطهره عشق الهی یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ ترانه سرا (وبلاگ رسمی یکتا نویسنده و ترانه سرا) به وبلاگ رسمی یکتا نویسنده و ترانه سرا خوش آمدید ساعت یک و نیم آن روز نیمکت آخر ستاره هستی تنهاااااا..... شاید منتظر منادی معرفت سردار بی سنگر رویای شبانه تا شقایق هست زندگی اجبار است . پیامنمای جامع راز رسیدن به شادی و سلامتی یاربسیجی طریق یار دلنوشته سایت روستای چشام (Chesham.ir) کارشناس مدیریت دولتی tabasom مهاجر ابـــــــــــرار کوهستان دیار عالمان پارسی نامه ریحانة المصطفی جوجولی راهیان سرزمین نور هدهد تربیتی شیطان در کمین گاه سعادت نامه کلبه تنهایی به تلخی عسل عطر نرگس زندگی شیرین عشق ترخون بانوی اسمانی مصطفی ♥Deltangi سازمان بسیج اساتید استان تهران درست و غلط بهشت بهشتیان سحر یه دختره تنها خادمة القرآن دنیای هالیوود همه هستیم جوان امروزی گروه اینترنتی جرقه ایرانی ماه شاخابه عشق ندای حق مکاشفه مسیح ... یاس ... جبهه وولایت دلتنگـــــــــــــــ همه شمـــــــــــــــــــا.... رفیق شفیق یه کم فکر کنیم...! دشت ناز مهندسی آب اعترافات و آرزوها حرف دل مائــده الهی رویابین میرک لطف رحمان اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما... ابریشمین اینجا همه چی در همه کشکول دوستی بیارجمند هیئت just for you عاشقانه انتظار امدنش را بکش!!!!!!! جهادی گل نرگس d.r zeinab عرفان وادب شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة به شوق منجی «صاحب الزمان» سکوت سرد xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx مـــــولا علی جان y divouneh GOD.... حرفهای یک مسلمان پله پله تا خدا ღای دریغاღ ماه مهربان من بیا ازدواج کنیم عدالت جویان نسل بیدار جمله تکه ابر... باران صراط جدیدترین یوزرنیم و پسورد نود 32- username and password nod 32 ...*تنهابهارم...* مهنازوپسراش قرارمون تو آسمون دانشجوی پارسی نشانی چه زیباست با او بودن فروش و پخش کاغذ عشقولانه،رومانتیک، هم نفس بی نفس، فرشته کوچولو و زندگیست پریدن، به اعتقاد کبوتر سفیر نور RANGARANG دست در دست دوست کوثر ولایت شب عشق عاشق باش و کوچک چون عشق میداند ایین بزرگ کردنت را یگانه دوست،اوست دوستت دارم پایگاه سایبری حجة الاسلام و المسلمین عبدالکریم عابدینی فلب های غمگین مناجات با عشق *عاشقانه های بی جواب* مجاورِ آقا عشق نامه بی هم نفس همه چی از همه جا اینجا پیدا میشه. ***نظر یادتون نره*** تَرَنّم عفاف گمشده پرسپولیس معرکه همون قلقلک بگذار ابر سرنوشت هر چه می خواهد ببارد ما چترمان خداست... آسمان آبی از دل برود هر انکه . . . . سرباز ولایت ...دختر روستا... حرمت عشق حوالی نور به تو فکر میکنم... شمیم سحر هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه arash robatik دل گویه های فطرسی .....خداحافظ رفیق یاصاحب العصر و الزمان دلنوشته سـدرة المنتهی صبح سپید نـــابترینـــــــــــــــــها @@@ تنهای عاشق @@@ فانوس حجاب ندای تنهایی من گاهی شوخی من وتو خورشید و ماه ** ترگلِ کردکوی ** عاشقانه زندگی کن آنتی شیخا نفس رضا... غمگینم و غم را دوست دارم قرآن ساحلی دیگر نت بانو دختر شرقی پلیس زن بـــُغـضِـــــ بـ ـــ ـارونـــ ــ ni na ..::منتظر بیداری::.. *تحلیل* راه آسمان سکـوتـــ شبـانـه" عـــاشـ ـ ـ ـقانه هاے مـن حرف های درگوشی صراط ****سرچشمه**** حرفهای نگفته من یک زن هستم دو بال پرواز طرفداران سریال های زیبا هر چی که بخواین زنگ تفریح تا بهشت راهی نیست 2 سرو دهبکری زیبا چه خبرا حلما آسمان هفتم... پایوند عشق صفا صمیمیت محبت عشق+2 من وبلاگتو میخوام... کاتیا ستــایشــ رها شده دردکده حضور یاوران ظهور کمترین بنده الهه ی شرقی ورود ممنوع عشق پاک درباره ی رپ و دوست شدن با شما دو بال پرواز salaam خلوت دل زمزمه یهدایت نوشته های دلم امانتدار امام رسم شیدایی جزتو

با هم دوست وهمسایه بودیم، وهم بازی تئاتر.

خواهرش سال 57 در تظاهرات خیابانی به شهادت رسیده بود، و او تنها فرزند پسر خانواده بود.

در کنار تحصیل کار می کرد، و دست هایش ابزار نان آوری او بودند. از مدت ها قبل هوای جبهه را در سر می پروراند. بالاخره راهی آن دیار شد. او پس از مدتی با دستی مجروح بازگشت.

پزشکان امیدی به بهبودش نداشتند. خودش هم به شوخی می گفت: «می دونم که این دست دیگه واسه ی من دست نمی شه.»

روزی از خرید نان بر می گشتم. ازدحام مردم را دیدم ، به آن سو رفتم. حیرت زده اسدالله را دیدم ، کنار خیابان افتاده و با حالتی خاص، با خود نجوایی غریب دارد.

نزدیکش رفتم تا از حالش جویا شوم. گویی مرا نمی شناخت. در عالمی دیگر سیر می کرد وکلماتی نامفهوم بر زبان داشت. گاهی می گفت: «ولم کنید، کنار بروید.» و با التماس اضافه می کرد: «آقا می روند.»

با تعجب نگاهش می کردم و به حرف هایش می اندیشیدم ، اما نمی توانستم ارتباطی میان جملاتش پیدا کنم.

بالاخره پس از مدتی از آن حالت عجیب خارج شد وتوانست بگوید در خدمت ولی نعمتش؛ علی بن موسی الرضا، بوده ، و ایشان نظر ولایتی بر دست مجروح او نموده وشفا عنایت کرده اند، ولی از او خواسته اند مجدداً به جبهه برگردد.

با اصرار من پانسمان دستش را گشود ومن به جای دست سیاه شده ، مجروح و مملو از زخم های عفونی او ، دستی سالم و بسیار زیبا دیدم که چربی خاصی پوست او را طراوت بخشیده بود.

چند روز بعد، او طبق قولی که داده بود رهسپار منطقه شد، و پس از چندی نیز به شهادت رسید.