سرگشته و حیران در این ناکجا آباد،
تنها نوری در افق،امیدم را به هست و هستی متبلور میکند.
شبها، ای انیس دلها! تو را از ذره ذره های اطرافم،
عیان میجویم و میبینم.و تو خود چرا مشتاق تری به دیدن من؟!
عزیز دلها!
شبها در پی آنند که دوره ام کنند و ویران!
اما؛در آن آرامش و نظم هستی که سلولهایم را در مدار خورشید حقیقت
به طواف میدارد میابم و میدانم که هست،یگانه ای که پناهگاهی است
قدرتمند،برای همه ی خواسته ها و ناخواسته هایم.
از این روست که سجده را زیباترین بیان برای ابراز عشقم به حضرت دوست یافته ام،
آن هم آنگاه که ظلمت برای خواباندن و میراندن مردم جولان میدهد.
مولای من،ای غایب همیشه حاضر:نبرد همیشگی حق و باطل در جریان است
و امروز تمامیت کفر به مقابله با ایمان آمده است.
به ما توفیق درک صحیح از رسالتمان در این جاهلیت مدرن عنایت فرما.
با آرزوی طلوع خورشید وجودت